کنکور خوب یا بد، سخت یا آسان…خوشبختانه یا بدبختانه یکی از مراحلی است که باید آن را گذراند. بیایید این غول بی شاخ و دمی که ساخته ایم را در ذهن خود حلاجی کنیم: چطور شد که از پیچ و خم نمودارها گذشت و اینقدر بزرگ شد؟! آیا ما نیستیم که اغراق را چاشنی کار کرده ایم؟! این ماییم که هورمون غده ی هیپوفیز را به جای رشد افکار خودمان در جهت رشد این غول خان هشتم به کار برده ایم.
کنکور
را در هرفرهنگ لغتی جستجو کنید معنای همین دویسجت و خرده ای تست را میدهد…اما من فرهنگ دیگری به شما معرفی میکنم…کنکور در لغت به معنا ی پل و در مفهوم به معنای سکوی پرتابی به سوی آینده است…سکویی که کمی روی آن بالا و پایین میروید تا به بهترین پرش خود برسید….و بهترین پرش شما رشته،شغل و درنهایت افکار و شان اجتماعی شمارا میسازد.پس تا میتوانید محکم و با اعتماد بنفس شروع کنید.
دقت کرده اید،پرنده هایی که روی شاخه نشستند، هرگز ترس از شکستن شاخه ندارند، زیرا اعتماد آنها به شاخه ها نیست، بلکه به بالهایشان است. همیشه به خودت اعتماد داشته باش، خودت را باور کن! همیشه خودت را نقد بدان، تا دیگران تو را به نسیه نفروشند. سعی کن استاد تغییر باشی، نه قربانی تقدیر.
این روزهای آخر منتهی به کنکور تب و تاب همه بیشتر شده،اما این بین کسی برنده است که هوشمندانه عمل کند…قرار نیست همه چیز وفق مراد شما باشد…اگر خانه شلوغتر شده،اگر شرایط سخت تر شده،شما همگام با شرایط تغییر کنید…تغییر ناگهانی سخت هست ولی اگر به ارزشش فکر کنید حتما موفق میشوید.
چه خوب است اگر گوشه ی مطالعات این سه ماه باقیمانده،درست لحظه هایی که از سنگینی تستهای دیفرانسیل، زیست و اعراب خسته شده اید گوشه چشمی به کتاب «چه کسی پنیر مرا جابجا کرد» نوشته ی اسپنسر جانسون بیندازید…کتاب داستان چند موش است که جای همیشگی پنیر هایشان تغییر میکند…عده ای درمقابل تغییر مقاومت میکنند عده ای به دنبال پنیر می روند اما به دلیل ناامیدی و عدم اعتماد بنفس به ان نمیرسند و موش هوشمند تا تا رسیدن به پنیر مورد نظر استقامت میکند. درنهایت هدف کتاب اینست…اگر تغییر نکنید ممکن است از بین بروید.
دوست هوشمند من میدانم که پنیرت را خوب میشناسی ودر راه رسیدن به آن از هیچچیز واهمه ای نداری، پس تنها به نقطه ی هدف نگاه کن نه به نگاه های مردمی که چوب لای چرخت میگذارند! این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند. مردم شهری که همه در آن می لنگند، به کسی که راست راه می رود می خندند!
هرکسی میتواند کنکور یا هر مرحله ی دیگری از زندگی را با سه داستان زیر، با موفقیت بگذراند:
۱.روزى روستاییان تصمیم گرفتند براى بارش باران دعا کنند در روزیکه براى دعا جمع شدند تنها یک پسربچه با خود چتر داشت…
این یعنی ایمان…
۱.کودک یک ساله اى را تصور کنید زمانیکه شما اورابه هوا پرت میکنید او میخندد زیرا میداند اورا خواهید گرفت
این یعنى اعتماد…
۳.هر شب ما به رختخواب میرویم ما هیچ اطمینانى نداریم که فردا صبح زنده برمیخیزیم با این حال هر شب ساعت را براى فرداکوک میکنیم
هر گونه سوال و هر گونه مشکلی داشتید ان را در بخش نظرات مطرح کنید تا در کم ترین فرصت در صفحه ی اصلی وبلاگ نشان داده شود..